با گذشت يك هفته از زد و خوردهاي خياباني و در حالي كه جمعيت قابل توجهي از معترضين كف خيابانها حضور داشتند، مقام معظم رهبري در 29 خرداد 88 به ميان امت خويش آمد تا فصل الخطاب و حجت اتمام اين روند خطرناك باشد.
ايشان پس از بازخواني حماسه حضور بي نظير مردم در 22 خرداد از هاشمي رفسنجاني به عنوان يار ديرين خويش تعاريف بسياري كردند اما اين همه آنچه گفته و شنيده شد نبود. ايشان در فرازي از سخنان شان در اين باب فرمودند: «من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم. طبیعی هم هست. در مسائل گوناگون، اما مردم نباید دچار توهم بشوند و چیز دیگری فکر کنند.»
ايشان در ادامه بر موضوع ديگري هم مهر تأييد زدند: «البته بین ایشان و آقای رئیس جمهور از همان انتخابات سال 84 تا امروز اختلاف نظر بوده، الان هم هست، اختلاف نظر دارند با هم، هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند.»
اما آنچه براي ما خاطره انگیز است جمله پاياني ايشان در این فراز از سخنانشان است: «نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیک تر است.»
مرزبندی با هاشمی موضوعیت دارد
هاشمی رفسنجانی و میزان مرزبندی با او از این حیث که وی نماینده یک مدل و طرز فکر خاص در اداره کشور است برای مردم در نگرش به نخبگان سیاسی و قضاوت در خصوص آنها یک معیار مهم و اساسی است. چه بسیار سیاسیونی که با علم به این مسئله، برای کسب محبوبیت بین مردم، علم مبارزه با تفکر هاشمی رفسنجانی را بلند کردند تا خود را در نقطه مقابل وی، عدالتخواه، فساد ستیز، مردم دوست، ولایتمدار و... نشان بدهند اما به تجربه ثابت شده است که هرکسی را تاب این مرزبندی و ایستادگی نیست. نگاهی گذرا به عرصه سیاسی جمهوری اسلامی نیز روشن میکند اکثر نخبگانی که روزی ادعای جهتگیری بر خلاف سیاستهای رئیس مجمع تشخیص مصلحت را داشتهاند؛ امروز به صورت عیان و یا در پس پوششهاي چند لایه، به دلایلی چون چرخشهای سیاسی یا اعتقادی در زمین «اکبر هاشمی رفسنجانی» ایفای نقش میکنند.
شفافیت مرزها باید خدشه دار شود!
اين روزها نیز بر اساس فرمول و پروژه گره خوردگي «فتنه و انحراف» برداشتن مرزبندی ميان احمدي نژاد و هاشمی رفسنجانی به طور جد در دستور کار برخی از رسانههای مدعی اصولگرایی قرار گرفته است.
گردانندگان پشت پرده این رسانه ها که پیشتر با عملیات روانی گسترده، پیچیده و پر حجم مهمترین ویژگیهاي مثبت احمدی نژاد نظیر تبعیت محض از رهبری، دشمنی با استکبار و در رأس آن امريكا، مردم دوستی وی و سلامت اقتصادی و شخصی را با بهانههاي دروغین نظیر خانه نشینی و مقاومت رئیس جمهور در برابر رهبری، اقدام جریان موهوم انحرافی در بههم ریختن بازار سکه و ارز به بهانه فشار به نظام برای برقراری رابطه با امريكا! و همچنین بی توجهی دولت به گرانی و تورم، زیر سؤال برده بودند؛ این بار یکی دیگر از اصلیترین ویژگیهای دولت را هدف گرفته و در پی القای این مطلب هستند که رئیسجمهور در حال نزدیک شدن به هاشمی رفسنجانی است!
این دروغ بزرگ در حالی همچون نارنجک به میان افکار عمومی پرتاب ميشود که اختلاف محمود احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی از یک دعوای سیاسی فراتر بوده و افتراق این دو در حوزه اجتماعی، سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ کاملاً گفتمانی است و در واقع هر کدام از طرفین نماینده یک طرز فکر مستقل و مجزا محسوب میشوند.
نحوه اجراي عدالت اجتماعي
تعیین اولويتها، از اركان اختلاف ميان هاشمي و احمدي نژاد است. هاشمي «توسعه» را عنصر اصلي و هسته مركزي حركت انقلاب ميداند و مسئله درجه دوم را عدالت ميداند، اما احمدي نژاد عدالت را عصاره حركت توحيدي همه اوليا و انبيا در جهت تحقق جامعه مهدوي و الهي بر ميشمارد. در اين ميان بازخوانی برخی از نظرات امام خامنهاي و مقایسه آن با عملکرد دولتها در باب مسائل اقتصادی جامعه ما را در دریافت و فهم این نزدیکی و دوری دیدگاهها یاری خواهد نمود.
از نکات بارز و خاص در بیانات امام خامنهاي استفاده از الگوی بومی و اسلامی برای اقتصاد جامعه است آنجایی که ایشان ميفرمایند: «پيشرفت کشور تنها بر اساس الگوي اسلامي - ايراني امکان پذير است و مهمترين وظيفه نخبگان اعم از دانشگاهي و حوزوي تنظيم نقشه جامع پيشرفت کشور براساس مباني اسلام است.غربيها در تبليغات خود، اينگونه القا کردهاند که توسعه و پيشرفت مساوي با غربي شدن است و متأسفانه برخي از کارگزاران و نخبگان کشور نيز مدل پيشرفت را صرفاً يک مدل غربي ميدانند که اين مسئلهاي غلط و خطرناک است». (25/02/1386)
همچنین ایشان در این باب میفرمایند: «به طور قاطع ميگويم الگوي غرب براي توسعه، يک الگوي ناموفق است زيرا با وجود دستيابي کشورهاي غربي به ثروت و قدرت، ارزشهاي انساني و معنويت در اين جوامع از بين رفتهاند.» « اقتصاد كشور بايد براساس برنامهها و سياستهايي كه در داخل كشور تنظيم و ترسيم شده، شكوفا گردد و نه با تسليم شدن در برابر توصيههاي بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول». (10/04/1380)
توجه به افزايش ثروت ملي و برقراري عدالت اجتماعي به عنوان دو پايه اساسي اقتصاد اسلامي از دیگر نکات مورد توجه معظم له است: «هر روش، توصيه و نسخه اقتصادي که اين دو هدف را تأمين کند مورد قبول است و هر طرح و بحث ديگري که به افزايش ثروت ملي و عدالت اجتماعي بي توجه باشد، به درد کشور و مردم نمي خورد.» (1۳۸۵/۱۱/۳۰)
با توجه به این بیانات میتوان با یک نگاه مقایسهای بین عملکرد و نظرات آقای هاشمی و احمدی نژاد نزدیکی و دوری از نگاه ولایت را به خوبی درک نمود. هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست جمهوری خود با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی به پیاده سازی عملی اقتصاد لیبرالی غربی و تن دادن به ملزومات آن پرداخت اما در دولتهاي نهم و دهم شاهد تلاش برای پیاده سازی الگوی اقتصاد اسلامی و عدالت محور و بومی سازی آن توسط دکتر احمدی نژاد بودیم. به بیان دیگر سیاستگذاری در عرصه اقتصادی دولت هاشمی مبتنی بر تولید ثروت توسط افراد خاص (سرمایه دار) بدون توجه به آثار و تبعات اجتماعی آن میباشد، سیاستی که معتقد بود اگر ثروت در جامعه تولید شود اقشار ضعیف جامعه نیز از قِبَل خرج کردن ثروت ثروتمندان ميتوانند از آن منتفع شوند مثال معروفی در زمان دولت هاشمی در میان برخی مسئولین مطرح بود که میگفتند ما شمال تهران را ثروتمند میکنیم و سپس از آنها پول میگیریم و خرج جنوب تهران میکنیم! سیاستی که عملاً به اختلاف طبقاتی در جامعه دامن زد. اما آنچه که در دولت دکتر احمدی نژاد پیگیری شد سیاست تولید و توزیع ثروت بر اساس «اصل عدالت اسلامی» بود. تولید ثروت وقتی ارزشمند است که همه طبقات و گروههاي جامعه در آن نقش آفرینی کنند. در جایی دیگر رهبر معظم انقلاب، اقتصادی را اسلامی میداند که در آن به تمامی اقشار جامعه توجه شده و مردم در آن نقشآفرینی کنند. ایشان در ديدار جمع كثيري از دانشجويان و اساتيد در تاريخ 15 ارديبهشت 72 خطاب به مسئولان نظام ميفرمايند: «اقشار محروم، مستضعف و كم درآمد كه هر گونه افزايش قيمتي در زندگي شخصي آنان اثر ميگذارد، بايد تحت حمايت و پوشش قرار گيرند و مسئولان بخشهاي مختلف اقتصادي و كار و توليد بايد با برنامهريزي درست خود به نحوي به محرومان و مستضعفان كمك كنند تا اين ملت بتواند اقتصاد كشور را شكوفا كند».
در واقع از نگاه اقتصادی دولت هاشمی آنچه در جامعه پدید ميآید یک نابرابری اجتماعی است که باعث ميشود قشر توانمند و سرمایه دار در یک طرف و قشر فقیر و محتاج در سوی دیگر باشد در این دیدگاه برای برقراری عدالت اجتماعی و جلوگیری از اعتراض و شورش طبقه فرودست باید تأمینهاي اجتماعی گسترده و قوی بوجود آوریم و در این دوره است که مستضعف به آسیب پذیر تبدیل ميشود، آسیب پذیری که در این چرخه اقتصادی به ناچار باید آسیب را پذیرا باشد و تنها راه چاره برای درمان آسیب او، سازمانی همچون تأمین اجتماعی است. اما در نگاه دولت عدالت محور سعی بر این بود که از ابتدا زمینه اختلاف طبقاتی از بین برود و اصولاً نابرابری و فقر بوجود نیاید تا برای جبران آن لازم باشد از سیاستهاي جبرانی استفاده نماییم. در این دیدگاه امکانات و منابع کشور باید به طور عادلانه و براساس ظرفیتهاي مناطق مختلف مابین مردم توزیع گردد. اجرای سیاستهایی همچون تشکیل صندوق مهر امام رضا (ع) برای توزیع عادلانه وامهاي بانکی، توزیع سهام عدالت ، کمک به بنگاههاي کوچک اقتصادی، سفرهای استانی، توزیع منابع بر اساس نیازهای منطقه ای و از همه مهمتر «اجرای طرح عظیم هدفمندی یارانهها» که به تعبیر امام خامنهای، از آرزوهای نظام اقتصادی جامعه ما بود، باعث شد تا بدنه بیشتری از مردم درگیر اقتصاد جامعه شوند. بدین ترتیب در دولت عدالت محور، عملاً «نگاه مردمی» جایگزین «نگاه سرمایه داری» به اقتصاد ایران شد. و کیست که بتواند نزدیکتر بودن این رویکرد به نگاه رهبری را انکار نماید؟
بر همین اساس شاید بتوان انتقادهای گاه و بیگاه هاشمی رفسنجانی از وضعیت اقتصادی کشور را که البته به دلایل سیاسی در اکثر مواقع همراه با نوعی سیاهنمایی است درک و فهم کرد. اختلاف در نوع نگاه بنیادین و فکری دو طرف است.
اختلاف در سياست خارجي
اختلاف در حوزه سياست خارجي بین این دو طیف، دست كمي از حوزه هاي ديگر ندارد. مبناي سياست خارجي هاشمي رفسنجاني بر اساس استراتژی «تنش زدايي» در سايه «تعامل مخفيانه» بود در حالي كه دكترين احمدي نژاد با توجه به سه اصل عزت، حكمت و مصلحت كه برگرفته از ديدگاههاي مقام معظم رهبري است، بر اصل تهاجم «ديپلماسي عمومي» استوار شده است. برونداد اين تفكر واپسگرا و مرعوب، البته در ماجرايي چون «مک فارلین» در سال 65 خود را نشان داد و اين ضعف در چند سال بعد نیز به شكلي ديگر خودنمايي كرد. در این بین البته می توان به انفعال برخی مسئولان در ماجرای «میکونوس» نیز اشاره کرد.
از سوی دیگر پس از افشا شدن اطلاعات بخشي از تأسيسات هستهاي كشورمان كه در مرحله ابتدايي قرار داشتند، مذاكرات هستهاي ميان ايران و كشورهاي مستكبر آغاز شد. چه كسي است كه نداند تيم مذاكره كننده هستهاي هم اسماً و هم رسماً توسط شخص هاشمي مدیریت میشد و به وی نزدیک بود. اين شروع يك مبارزه نفسگير بود كه در آن طرف غربي بدون هيچ مقاومتي فقط از ما امتياز ميگرفت و جالب آنكه صحنه گردان اين عقب نشيني هاي تاريخي كسي جز هاشمي رفسنجاني نبود. فهرست اين عقبنشيني ها را ميتوان اختصاراً به اين شرح ليست كرد :
1- مذاکرات مخفیانه و بدون هماهنگی در 13 دسامبر و 23 نوامبر 2002 بر سر مسئله افغانستان که تنها یک ماه و نیم بعد از آن، جمهوری اسلامی در 28 ژانویه از طرف جرج بوش به عنوان عضوی از محور شرارت معرفی شد
2- مذاکرات سعدآباد مورخه ۲۹ مهر ۸۲ (۲۱ اکتبر ۲۰۰۳) که همه تأسیسات هسته ای کشورمان را به محاق و پلمب برد.
3- مذاکرات پاریس مورخه 25 آبان 82 (16 نوامبر 2003) که طرف داخلي پذیرفت کلیه فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهمبندی و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی و فعالیتهای مربوط به جداسازی پلوتونیوم را متوقف کند.
4- مذاکرات بروکسل مورخه ۴ اسفند ماه ۸۲ (۲۳ فوریه ۲۰۰۴) که به توقف ساخت و ساز سانتریفیوژها و حتی قطعات یدکی آنها منجر شد.
5- التماس نامه معاون وزیر خارجه وقت در سال 2003 به امريكا كه در آن بر توقف كليه فعاليت هاي مرتبط با غني سازي، قطع همكاري و كمك به حزب الله لبنان و جنبش جهاد اسلامي فلسطين و ... اشاره شده بود.
اما از اين سو دیپلماسی عمومی و تهاجمي احمدي نژاد را ميتوان تنها به صورت ليست وار اشاره کرد:
1- ضربه تهاجمي در قالب ارسال نامههاي سرگشاده به سران استکبار جهانی از جمله نامه ای که در 17 صفحه به جرج بوش در 18 ارديبهشت 85 (8 مه2006) ارسال شد
2- همچنین نامه هایی که به مركل در 29 تیر 85 (20 جولای 2006)، ساركوزي در آبان ماه ۱۳۸۶ ( نوامبر ۲۰۰۷)، پیام تبریک به باراک اوباما در 16 آبان 87 (6 نوامبر 2008)، پاپ بندیکت شانزدهم در 14 مهر 89 (5 نوامبر 2010) فرستاده شد
3- حضور هر ساله و متفاوت در مقر سازمان ملل با سخنان عزتمندانه و تأثیر گذار
4- درخواست مناظره از سران استكبار جهاني و تحقير كردن آنها به واسطه ضعف استدلال و فرار آنها از اين موضوع
5- ديدار با شوراي روابط خارجي آمريكا و جامعه دانشگاهي ايالات متحده من جمله دانشگاه كلمبيا
6- به چالش كشيدن ماهيت وجودي رژيم صهيونيستي
7- مناظرات داغ با مجريان دست نشانده اين تفكر
8- مذاكرات عزت آفرين با 1+5 شامل مذاکرات «ژنو1» (سال 2007- 29 تير ماه سال 1387)، مذاکرات «ژنو2» (سال2008- 10 مهر 1388)، مذاکرات «ژنو3» (سال2010- 15 و 16 آذر 1389 ) و مذاکرات «استانبول» (ژانويه سال2011- دوم بهمن 1389) و مذاکرات استانبول 2
9- علي الخصوص 3 دوره مذاكرات مستقيم ايران و امريكا بر سر موضوع عراق شامل دور اول مذاکرات در 7 خرداد 86 (28 مه2007)، دور دوم 2 مرداد 86 (24 جولای 2007) و دور سوم در 15 مرداد 86 (6 آگوست 2006).
همين روند رو به جلو بود كه باعث شد مقام معظم رهبري در سال 85 در جمع مردم ضمن اشاره به ديپلماسي فعال دولت نهم اينگونه دولت را مورد تفقد قرار بدهند: « بحمدالله پايگاه سياسي كشور و منزلت اجتماعي ملت ايران در جهان افزايش پيدا كرده است. قبلها، دشمنان ما خيال ميكردند زمينه را فراهم كردهاند يا فراهم خواهند كرد و با يك حركت دست، ميتوانند كشور را از اين رو به آن رو كنند. امريكاييها اين حرف را گفتند. چند سال قبل از اين، عدهاي از سياسيون امريكايي به طور محرمانه و مخفيانه ـ ما مطلع نشديم، بعد كه برگشتند مطلع شديم ـ به ايران آمده بودند و با بعضي از محافل نامساعد با نظام نشست و برخاست كرده بودند؛ وقتي رفتند گفتند در ايران كساني هستند كه منتظر يك اشاره ما هستند تا عليه نظام شليك كنند. امروز حقيقت براي آنها روشن شده است... نه فقط نميتوانند سلطه پيدا كنند، حتي لطمه هم نميتوانند بزنند. ملت بيدار و متحد است. ما دلهايمان به هم نزديك است. ملت به مسئولان خود اعتماد دارد؛ ميداند كه آنان آنچه ميكنند و آنچه ميگويند، براي شخص، براي قدرت و براي زر و زور نيست. با نگاه باز نيازها و مصالح كشور مشاهده ميشود و مردم هم تشخيص ميدهند.»
اما اين رويكرد مثبت در برههاي به تقابلي سخت ميان تيم مذاكرات قبلي به پشتوانه هاشمي رفسنجانی و احمدي نژاد انجاميد و آن ماجراي حسين موسويان بود! موسویان به اتهام جاسوسي و درز دادن اطلاعات اسناد محرمانه مذاكرات هسته ای در تاريخ 10 ارديبهشت 86 بازداشت شد. وي از نزديكان حسن روحاني و معاون پژوهشهای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
احمدینژاد در سخنرانی در آبان ۱۳۸۶ در دانشگاه علم و صنعت با اشاره به حسین موسویان گفت: «آنها تا جایی جلو رفتند که کسانی را فرستادند که اطلاعات درون سیستم را به طور منظم به بیرون منتقل کنند و هر هفته در ملاقاتهای خود به دشمنان ملت ایران بگویند که چرا شما کوتاه آمدهاید و صدور قطعنامه را عقب میاندازید... اکنون که پرونده آنها به دادگاه رفته، عدهای قاضی پرونده را تحت فشار سنگین قرار دادهاند تا جاسوس را تبرئه کنند.» اما كمي آنسوتر و در همايشي ديگر همزمان با سخنرانی آقای احمدینژاد در دانشگاه علم و صنعت، آقای هاشمی رفسنجانی در همایشی با عنوان «اتحاد ملی؛ راهبردها و سیاستها» سخنرانی نمود كه گل سر سبد اين مجلس (موسويان) در صف نخست حاضران در جلسه نشانده شده بود تا پيام واضحي به احمدي نژاد و دولت داده شود. نهايت ماجراي موسويان تبرئه وي از جرم جاسوسي و مهاجرت وي به خاك ايالات متحده بود. او به دو سال حبس تعلیقی و پنج سال محرومیت از مشاغل دولتی محکوم شد. اینها تنها نمونهای کوتاه از اختلاف در راهبردها و استراتژی ها در حوزه سیاست خارجی است و اگر بخواهیم به مصاف جدی موجود در خصوص نوع و ابعاد ارتباط با کشورهایی همچون عربستان و عراق که طرف مقابل تلاش میکند مدیریت آنها را از اشراف دستگاه دیپلماسی رسمی کشور خارج کرده و با یک دیپلماسی غیر رسمی به کنترل آنها دست یابد بپردازیم، ماجرا ابعاد دیگری پیدا خواهد کرد. در حوزه فرهنگی نیز اختلاف و تفاوت نگاه بسیار عمیق و قابل تأمل است که تفصیل آن در گزارش دیگری اشاره خواهد شد. کوتاه سخن آنکه مرز بندیهای میان دکتر احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی به عنوان نمایندگان دو طرز تفکر، به قدری پررنگ و اساسی است که با بازیهای رسانهای و سیاسی نمیتوان آن را نادیده گرفت. حضور روز شنبه دکتر احمدی نژاد در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز نه از جهت ایجاد نزدیکی بین دو شخصیت بلکه با هدف تأمین نظر رهبرمعظمانقلاب بر لزوم حفظ فضای همدلی و همراهی در کشور انجام شد و لاغیر.
نظرات شما عزیزان: